یکی از مهمترین سیاستهای راهبردی، سیاست تنشزدایی است که کمهزینهترین و مطمئنترین تدبیر سیاسی محسوب میشود، یکی از راهکارهای این سیاست، ایجاد حس مشارکت و احترام متقابل بین دولتها یا بین دولت و شهروندان است که از این حیث، قواعد فقهی الزام و التزام مشابه و همسو بوده زیرا این قواعد بر مشارکت و احترام متقابل با سایر مذاهب تاکید دارد. پرسش اصلی تحقیق حاضر این است که پیروی از قواعد فقهی الزام و التزام چه ثمراتی در تحقق سیاست تنشزدایی در عرصه داخلی و بین المللی دارد؟ برای پاسخ به این پرسش از روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شده است و در فرضیه بر این امر تاکید شده است که عمل به این قواعد میتواند به واسطه ایجاد مشارکت و احترام متقابل، موجب همزیستی مسالمتآمیز شده و راهبرد مناسبی در سیاست اعتمادسازی داخلی و خارجی باشد، این قواعد، با ایجاد دیپلماسی عمومی میتواند موجب نفوذ بیشتر دولت اسلامی در میان دولتها و ملتهای دیگر گردد و از این طریق، قدرت نرم آن را ارتقاء بخشند، لذا قواعد التزام و الزام میتوانند نقش قابل توجهی در کاهش تنشها داشته باشد.