تا کنون در اعتبار نظریهای دینی برای مردم سالاری تلاشهای متعددی صورت پذیرفته است. برخی همانند میرزای نائینی با تمسک به حوزههای خالی از نص توانستند چنین اعتباری برای حق اعمال قدرت بر اساس خواست و رای مردم فراهم آوردند. برخی دیگر نیز با کشف سرچشمههای تولید حق در فقه اسلامی کوشیدند پایهای برای مردم سالاری بنیان نهند. آیت الله مهدی حائری از جمله فقیهانی است که با اتکاء بر همان آموزههای فقه سنتی توانست فرمولی ابتداع نماید که بر اساس آن فرد بر دولت مقدم میشود و حکمرانی پیش از آنکه جنبه الهی داشته باشد از اراده و خواست مردم نشات میگیرد. به همین دلیل او کوشید تحلیلی متفاوت از فقهای معاصرش در باره ماهیت منصب حکومت ارائه نماید. او با وکالت خواندن این منصب – در مقابل ولایت و نظارت – حکومت را برخواسته از اراده و خواست مردم – موکلین – دانست و با تمثیلی فقهی – مالکیت مشاع- بر اراده عمومی مردم در ساخت دولت صحه نهاد. اینکه فقه از چنین ظرفیتی برخودار است و چنین تحلیلی چه پیامدهایی دارد؟ پرسش هایی است که این مقاله در صدد پاسخ به آنهاست.