علامه شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، از فقیهان برجسته عصر خود، خاصه در بعد سیاسی ـ اجتماعی بود. موضوع مقاله حاضر، شناخت شخصیت و اندیشه سیاسی او به شمار میرود. بررسی جایگاه کاشفالغطاء در نظر اندیشمندان معاصرش، یکی از راههای آشنایی با شخصیت اوست، چنانکه مروری بر آثار و تألیفات وی، راه دیگر آشنایی با شخصیت و افکار و اندیشههای اوست؛ دو راهی که به اختصار در این مقاله دنبال شده تا گوشهای از شخصیت سیاسی، و بخشی از افکار و اندیشههای سیاسی او را نشان دهد. تفاوت نگاه او به مقولة سیاست، با نگرش رایج زمانه در این مقاله آشکار شده است. از نگاه او دین و سیاست پیوندی ناگسستنی دارند و قدرت و حکومت، به عنوان مهمترین مسئله در دانش سیاست، فلسفهای متفاوت با این مقوله در دنیای سیاست دارد. به باور کاشفالغطاء «عدالت»، فلسفه حکومت است و ارزشی «فرادینی» و «فراملّی» دارد که در پرتوی آن، ستمدیدگان به حقوق خویش میرسند و امنیت اجتماع تأمین میشود. او عاملی مثل عدالت سراغ ندارد که حکومت را رفعت بخشد و عاملی مثل ظلم نمیشناسد که سلطنت را به زیر کشد.